سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقیق

صفحه خانگی پارسی یار درباره

امام زمان (عج)

الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی

تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی

شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید

سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی

دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید

الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی

فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها

تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی

ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن

تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی

نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی

یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی

تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی

تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی

دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته

تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی

به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری

به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی

ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری

دگر بس است جدایی ، خدا کند که بیایی


استفتاء درباره مسجد جمکران

    نظر

سؤال:

حضور مبارک حضرت آیة الله العظمى مکارم شیرازى(دام ظله العالى)

با اهداء سلام و تحیت;

حضرتعالى سابقاً در معرفى مسجد جمکران مطالب ارزنده اى فرموده اید، خیل عاشقان امام زمان(علیه السلام)مصرانه درخواست دارند، معرفى جامعتر و بیشترى درباره این کانون بزرگ دینى بفرمایید تا هرگونه ابهام و وسوسه ناآگاهان را برطرف سازد.

جمعى از مقلدین جنابعالى

مهرماه 1385

جواب:

لازم مى دانم قبل از ورود به اصل بحث، مقدمه کوتاهى عرض کنم و آن اینکه:

مسجد جمکران از مواهب الهیه بر جهان شیعى است. کانونى است بسیار مبارک که عاشقان حضرت مهدى(علیه السلام) مخصوصاً جوانان پاکباز را از دور و نزدیک به سوى خود جذب کرده و مى کند.

هنگامى که به این خانه خدا توبه کنان و ثناگویان وارد مى شوند، همه چیز جز خدا و ولى او یعنى حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ را فراموش مى کنند.

مشاهده حالات این جوانان به هنگام راز و نیاز خالصانه با خدا و حجت او در این مکان مقدس انسان را به یاد زوار خانه خدا در سرزمین عرفات مى اندازد، با کوله بارى از اندوه و غم به آنجا مى آیند و با صفا و پاکى و امید و عشق به زندگى باز مى گردند.

ما به بعضى از رؤساى محترم دانشگاهها پیشنهاد کردیم در اینجا زائرسرایى عظیم بسازند و در شبهاى جمعه یا چهارشنبه اساتید محترم دانشگاه و دانشجویان عزیز را به نوبت اینجا بیاورند. مطمئن باشند در برابر سیل تهاجم فرهنگى دشمن آنها را بیمه مى کند.

به هر حال مسجد جمکران این استعداد را دارد که تبدیل به یک «قطب فرهنگى فعال» براى خنثى کردن شبیخون فرهنگى دشمنان اسلام و اهل بیت(علیهم السلام) مخصوصاً براى جوانان گردد، علاوه بر برکات مادى و معنوى که زائران پیوسته از آن مى گیرند.

تنها مشکل مهمى که این مسجد دارد این است که امکانات آن جوابگوى سیل عاشقان حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ نیست، زیرا استقبال زائران عزیز بیش از حد انتظار است و باید با کمکهاى مردمى و کمک دولت جمهورى اسلامى برنامه ریزى وسیعى شود تا وسائل آسایش زوار محترم فراهم گردد، و همه با خاطره خوبى از این کانون عبادت و اخلاص بازگردند.

و اما در مورد مسجد سه نکته شایان ذکر است:

1ـ از نظر علمى و تاریخى

برخلاف آنچه بعضى از ناآگاهان مى پندارند استناد بناى این مسجد به امر حضرت صاحب الامر ـ ارواحنا فداه ـ مربوط به یک «خواب» نیست، بلکه بیان دستور صریحى در حالت بیدارى است.

مرد صالح و پاک و با ایمانى به نام «حسن بن مثله» جمکرانى مى گوید: در شب 17 ماه مبارک رمضان سال 373 هـ . ق (بیش از یک هزار سال قبل) نصف شب بود، جمعى به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند: «اجب الامام المهدى صاحب الزمان(علیه السلام) فانه یدعوک; دعوت امامت حضرت مهدى(علیه السلام) را اجابت کن تو را خوانده است».

او مى گوید: به خدمت حضرت رسیدم و اشاره به قطعه زمینى کردند و فرمودند: این مال ماست و مسجدى در آن بساز. سپس فرمود: به مردم بگو این مکان را گرامى بدارند و به آن توجه کنند.

آنگاه دستور دادند چهار رکعت نماز در آن بخوانند. دو رکعت نماز تحیت مسجد (با آداب مخصوص) و دو رکعت نماز که همان نماز معروف امام زمان(علیه السلام)(با آداب مخصوص آن) و در پایان این جمله را فرمودند: «فمن صلاهما فکانما صلى فى البیت العتیق; کسى که این دو نماز را بجا آورد مثل این است که در کعبه معظمه بجا آورده است».

این حدیث از کتاب «تاریخ قم» از کتاب «مونس الحزین فى معرفة الحق والیقین» که از تألیفات مرحوم صدوق است، نقل شده است که متن فارسى یا عربى آن (مطابق نقل صاحب الذریعة در دست بسیارى از بزرگان بوده است).

و اینکه بعضى مى گویند کتابى به نام «مونس الحزین» در ضمن کتب مرحوم صدوق یا فلان عالم بزرگ دیگر ذکر نشده، هیچ مشکلى ایجاد نمى کند، زیرا هیچ کس از مورخان نگفته اند کتابهاى مرحوم صدوق منحصراً فلان کتابها هستند.

بنابراین هنگامى که عالم بزرگى از معاصران صدوق (یعنى نویسنده تاریخ قم) این کتاب را به صدوق نسبت مى دهد، باید بپذیریم. این حدیث مشمول احادیث من بلغ است که در منابع معروف شیعه و اهل سنت آمده، و بزرگان فقها آن را پذیرفته اند، هر چند بعضى آن را کافى براى قصد ورود مى دانند و بعضى به قصد رجاء معتقدند (شرح این بحث علمى را جداگانه خواهیم داد).

2ـ از نظر محتوا

قطع نظر از این روایت نورانى، این مسجد بى شک یکى از مساجد باشکوه و پرارزش است.

اعمالى که در آن انجام مى شود مرکب از چهار چیز است:

الف) نماز تحیت مسجد که مرحوم صاحب جواهر آن را در جلد نهم و یازدهم مشروحاً آورده است.

و طبق این روایت به طور کامل با هفت سوره توحید و هفت مرتبه ذکر رکوع و سجود خوانده مى شود.

ب) نماز معروف حضرت ولى عصر(علیه السلام) با یکصد مرتبه تکرار آیه «ایاک نعبد و ایاک نستعین» که انسان را به اوج عظمت توحید مى رساند.

همان نمازى که علماى بزرگوارى همچون علامه مجلسى، شیخ حر عاملى، کفعمى و فضل بن الحسن الطبرسى در کتابهاى خود نقل کرده اند.

ج) تسبیح حضرت زهرا(علیها السلام) که طبق روایات از مصادیق ذکر کثیرى است که قرآن بر آن دعوت فرمود (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللهَ ذِکْراً کَثِیراً)(احزاب، 41).

عالم بزرگوار و فقیه نامدار صاحب جواهر در جلد 10، آن را برترین اذکار و بهترین تعقیبات شمرده و روایات زیادى در فضیلت آن نقل کرده است.

د) یکصد مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد آن هم در حال سجده، همان ذکر پربرکتى که روایات متواتره درباره اهمیت آن وارد شده و بعضى از بزرگان، کتاب مستقل درباره برکات صلوات بر پیامبر و اهل بیتش نوشته اند و نماز بدون آن نماز نیست.

آیا این اعمال هرگاه به قصد قربت مطلقه خوانده شود، جاى بحث دارد، حتى جمعى از فقهاى بزرگ فتوا داده اند به قصد ورود نیز مى توان خواند، همانگونه که یکى از مراجع محترم فعلى گفتند: من حاضر بودم که کسى از حضرت آیة الله العظمى بروجردى سؤال کرد، آیا مى توان اعمال مسجد جمکران را به قصد ورود انجام داد، ایشان کمى مکث کردند و فرمودند: آرى! مى توان به قصد ورود انجام داد.

این در حالى است که احاطه فقهى و رجالى آن مرحوم بر کسى پوشیده نیست.

3ـ از نظر فرهنگى

مردم جهان از پیروان هر مذهب و مسلکى مى کوشند عده اى را هر چند یکصد نفر باشند دور خود جمع کنند و مذهب خود را تبلیغ کنند.

در حالى که مسجد جمکران هر سال حدود 14 میلیون نفر را به طور طبیعى به سوى خود جذب مى کند و زمینه را براى هرگونه کار فرهنگى فراهم مى سازد.

آیا نباید خدا را بر این موهبت عظمى شکر کرد. آیا هیچ عقلى اجازه تضعیف این کانون مقدس را مى دهد؟ آیا تضعیف این کانون هدایت مشروعیت دارد؟

مسئولین فرهنگى مسجد گزارش مى دهند که هر سال صدها عنوان کتاب از طرف مسجد (مجموعاً حدود یک میلیون نسخه) چاپ و به بهاى ارزان در اختیار علاقه مندان به اسلام و عاشقان حضرت مهدى(علیه السلام)مخصوصاً جوانان گذارده مى شود.

در هر ماه حدود 30 هزار سؤال دینى بوسیله راهنمایان حوزوى براى برادران، و 16 هزار بوسیله خواهران فاضله حوزوى پاسخ داده مى شود و این هنوز اول راه است!

ما هم با استفاده از این فرصت در نظر داریم یکى از مهمترین مراکز شیعه شناسى را به خواست خدا و با عنایات حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ در کنار این کانون مقدس به وجود آوریم که مقدمات آن فراهم شده است.

آیا مجموع این مسائل به نفع جهان تشیع نیست؟

مبارزه با مسائل خرافى

آرى! ممکن است بعضى از عوام به سبب ناآگاهى بعضى از مسائل خرافى را در کنار این کانون مقدس ترویج کنند، به یقین باید مراقب آن بود. مراجع تقلید و مسئولین محترم مسجد مراقب این امور بوده و هستند تا بهانه اى بدست هیچ کس نیفتد.

در پایان خالص ترین درود ما نثار آقایى باد که دستور نخستین را براى بناى این مسجد عظیم داد که به مصداق (کَشَجَرَة طَیِّبَة أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِى السَّمَاءِ تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِین بِإِذْنِ رَبِّهَا) هر کس در هر زمان مى تواند از میوه هاى معنوى آن بهره مند گردد و درود بر رهروان راهش.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


اتهامی وقیح

توجه شما را به سوالیکه از آیة الله مکارم شده و جوابی که آن بزرگوار فرموده (با متانت ) جلب میکنم :

 

ضمن سلام و خسته نباشید و عذر خواهى از شما به خاطر سؤالم با توجّه به بحثهاى مکرّر و اختلافات زیاد در مورد وضعیت مالى و کارخانجات تحت اختیار حضرت آیة الله مکارم شیرازى و عدم توان اینجانب جهت توجیه دوستان که معقتدند بازار شکر و کارخانجات مربوطه تحت اختیار شما مى باشد خواهشمندم در این زمینه در صورت امکان توضیح بفرمایید.


جواب:

این سخن کذب محض است و بارها این حرف را تکذیب کرده ایم.نه یک سهم از کارخانه اى در اختیار ما است و نه یک گرم شکر! سابقاً شنیده بودیم که دروغگویان کاه را کوه مى کنند ولى اکنون مى بینیم بى آنکه کاهى باشد کوهى مى سازند!

و این نشانه 3 چیز است: بى ایمانى، بى تقوایى و نداشتن شرافت انسانى.

در ضمن این دروغ هاى رسوا که بدون آنکه یک گرم شکر در کار باشد سلطان شکر مى سازند این فایده را دارد که سبب مى شود که همه آزاداندیشان دنیا نسبت به خبرهاى آنها بى اعتماد شوند و در دام توطئه هاى آنها گرفتار نشوند.

 


عید

    نظر

 



عید است ولی بدون او غم داریم

             
                                             عاشق شده ایم و عشق را کم داریم

ای کاش که این عید ظهورش برسد

                                               این گونه  هزار عید  با هم  داریم
عاشقان عیدتان مبارکباد

مقصود تویی ...

تاکی به تمنای وصال تو یگانه  
اشکم شود،از هر مژه چون سیل روانه 
خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟  
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه 
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه 
 
رفتم به در صومعه‌ی عابد و زاهد  
دیدم همه را پیش رخت، راکع و ساجد 
در میکده، رهبانم و در صومعه، عابد  
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد 
یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه 
 

روزی که برفتند حریفان پی هر کار  
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار 
من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار  
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار 
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
 
 
هر در که زنم،صاحب آن خانه تویی تو  
هر جا که روم،پرتو کاشانه تویی تو 
در میکده و دیر که جانانه تویی تو  
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو 
مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه
 
 
بلبل به چمن، زان گل رخسار نشان دید 
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید 
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید  
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید 
دیوانه منم، من که روم خانه به خانه
 
 
عاقل، به قوانین خرد، راه تو پوید  
دیوانه، برون از همه، آیین تو جوید 
تا غنچه‌ی بشکفته‌ی این باغ که بوید  
هر کس به زبانی، صفت حمد تو گوید 
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه 
 
بیچاره بهایی که دلش زار غم توست  
هر چند که عاصی است، زخیل خدم توست 
امید وی از عاطفت دم به دم توست  
تقصیر خیالی به امید کرم توست 
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
 


عاشقانه ترین روز تاریخ

 ما به نام هم بودیم؛                                      

از همان روز نخست که خداوند

نام هر جفت عاشقی را

بر گلبرگ نگاه فرشته نگهبان عشق،

کنار هم نوشت

ما به نام هم بودیم

این راز را خدا می دانست

و مردی زلال تر از آیینه که در انتهای شب فاصله

محرم دلتنگی های مشترکمان بود

                                                                                     
    

بقیه در ادامه مطلب<\/h5>

  
             



مثل عطر پراکنده در هوای غروب که

هر عابری را به پای بوته یاس، کنار کوچه می کشاند

مثل روشنای مهتاب پشت پنجره

که در چشم های بیدار از شوق گریه، نقاب از چهره برمی اندازد.

ما به نام هم بودیم؛

زیرا وقتی انار دلم در تلاقی آن نگاه پاک و نجیب

ترک خورد

و دانه های سرخ رنگ آن بر دامان مهر و لطف تو فرو ریخت

تو دست بردی و آن دانه انار بهشتی را برداشتی

و این راز رسیدن من و تو بود

ما به نام هم بودیم؛

این راز را خدا می خواست

و مردی که قرائت سبز وصل را

برای روز یکی شدن ما

در لهجه صریح آفتاب، ذخیره کرده بود.


علی جان!

شریک زندگی ام، شریک دینم و شریک عشقم!

زهرایت آمده است تا دستانش را وقف نوازش روح زخمی ات کند تا آثار رنج های

زندگی از
خاطرات محو شود.

او از طرف خدا آمده است تا در تنهایی های مردانه ات، با تو هم گریه شود.

مگر نه آنکه فرموده اند «جهاد زن، خوب همسرداری است».

زهرای تو، نیت خیر کرده است تا در این جهاد الهی، توفیق شهادت بیابد و نزد خدای

عشق
روسپید شود.

او هرگز از تو چیزی نخواهد خواست که تو را به سختی بیندازد و یا از توانت فراتر باشد

تا
فاطمه ات علیهاالسلام هست، اجازه نخواهد داد که شانه های مهربانت از اندوه

بلرزد و چشمان نازنینت به
اشک، تر شود.

زهرا علیهاالسلام در کنارت می ماند، تا وقتی که تازیانه ها میان دست او و تو فاصله

بیندازد.




از پایگاه حوزه - عباس محمدی


لیاقت تو ...

مطالبی که مرحوم مدرس به بضی از رجال و وزرا می نوشت ، روی کاغذ بسته سیگار یا بر قطعه ای از

کاغذهایی بود که روی کله قند می پیچیدند .

یکی از وزرا که این قبیل نوشته ها را اهانت به خود تلقی نموده بود ، پس از دریافت نامه  مقداری

کاغذ سفید به قطع رقعی برای مدرس ارسال میکند .

مدرس برای تادیب آن وزیر مغرور چند روز بعد که خواسته بود نامه ای بنویسد باز روی همان قطعه کاغذ

جلد سیگار نوشت و به او گفت:

        " کاغذ سفید پیدا میشود ولی لیاقت تو بیش از این نیست "



پاسخهای جالب

بسم الله الرحمن الرحیم
مدتی قبل از برخی وب نویس ها سوالی کردم و جوابهایی دریافت کردم که به لحاظ زیبایی آنها ، در اینجا می آورم .
 سوال : به نظر شما عشق افسر زندگی و مایه سعادت و خوشبختی است یا مانند بیماری .... ، است که باعث بدیختی و گرفتاری است  و آدم عاقل باید از آن فرار کند ؟

اما جوابهای عزیزان :
1-


 چرا باید از عشق فرار کرد با عشق حقیقی انسان به کمال می رسه

آدمی باید عاشق باشد تا لذت راز و نیاز با معبود را دریابد


2-


تا زمانی که ذهن سرگردان است نمی توانیم در خویش تعمق کنیم

3-salam be nazar man eshgh hamoon saadat javdane hast chon khoda oono dar
vojode ma gozashte va khoda badi maro nemikhad pas saretan nist mesle
badani ke khoda aval salem tahvil ma mide bad bevasileye ma saretan dar
oon bevojod miad
nazare sho ma chie??????????????

4- بنظرمن عشق تودهه امروزی مثل سرطان میمونه که عقل آدمو ازبین میبره

5- شیخ اشراق می گوید:
"عشق را از "عشقه"گرفته اند.گیاهی که در باغ در بن
درخت پدید آید و در درخت پیچد هم چنان می رود تا همه ی درخت را فرا گیرد و
چنانش در شکنجه کشد که در رگ درخت، نم نماند.تا آن گاه که درخت خشک شود.
درخت
وجود انسان هم،چون بالیدن آغاز کند نزدیک کمال رشد،عشق از گوشه ای سر بر
آورد و خود را در او پیچد تا به جایی رسد که هیچ نم بشریت در او
نگذارد.آری عشق اگر چه جان را به عالم بقا می رساند،اما تن را به عالم فنا
می کشد زیرا که در این جهان هیچ چیز طاقت بار عشق را نتواند داشت."
من حجت را بر خود تمام می کنم و بی تکلف می گویم:
از درخت ها آموخته ام، فاصله ای میان عشق زمینی و آسمانی نیست
و البته این دو باید در طول هم باشند
چراکه اگر این طور نباشد ماهیت حقیقی خود را از دست خواهند داد
قابل تامل بود...
کم تر کسی برای این گونه تعابیر ارزش قائل است
دغدغه مندی شما ستودنیست
موفق باشید وبرقرار


6- ممنون از لطفتون

7- سلام سعید جان
ممنون از اینکه بهم سرزدی
به نظرمن عشق تایه حدیش خوبه ولی هر وقت زیاد بشه دیگه مایه ی بدبختی وبیماری محسوب میشه

8- بسیار عالی بود موفق باشید
9- سلام علیکم
خسته نباشی
وب خوبی داری
به ما هم سر بزن
یا علی

10- مطمئنا باعث سعادت هست !!!
عشق مثل یه شمشیر دولبه هست بستگی داره باهاش چی کار کنی!!!

11- به نظر من عشق نه بیماریه نه مایه ی سعادت. عشق یه چیزیه مثل بقیه ی اتفاقات زندگی

البته ناگفته نماند در متن مربوطه  جواب صحیح آمده بود . ولی معمولا خواننده های محترم نظر خودشان را ارائه میکردند و برای من جالب بود .
از نظر شما عشق چگونه است ؟
یاعلی مدد